معنی فارسی unheated
B1بدون گرما و حرارت، بهویژه در مورد غذا یا بحثها اشاره دارد.
Not warmed; lacking intensity or fervor.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not heated
example
معنی(example):
غذا بدون گرم شدن و سرد مانده بود.
مثال:
The food was left unheated and cold.
معنی(example):
آنها بحثی بدون حرارت درباره موضوع داشتند.
مثال:
They had an unheated discussion about the issue.
معنی فارسی کلمه unheated
:
بدون گرما و حرارت، بهویژه در مورد غذا یا بحثها اشاره دارد.