معنی فارسی unilaterally

B2

به‌طور یکجانبه، به شکلی که فقط یک طرف تصمیم می‌گیرد یا عمل می‌کند.

In a unilateral manner; done by or affecting only one side.

adverb
معنی(adverb):

In a unilateral way.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت به‌طور یکجانبه مهلت‌های پروژه را تغییر دهد.

مثال:

She decided to unilaterally change the project deadlines.

معنی(example):

این شرکت به‌طور یکجانبه قیمت‌ها را بدون مشورت با مشتریان افزایش داد.

مثال:

The company unilaterally raised prices without consulting customers.

معنی فارسی کلمه unilaterally

: معنی unilaterally به فارسی

به‌طور یکجانبه، به شکلی که فقط یک طرف تصمیم می‌گیرد یا عمل می‌کند.