معنی فارسی unimportance
B1عدم اهمیت، حالتی که چیزی ارزش یا تأثیر معنیداری نداشته باشد.
The state or quality of being insignificant or not important.
- noun
noun
معنی(noun):
Lack of importance.
example
معنی(example):
او پس از جلسه احساسی از بیاهمیتی داشت.
مثال:
She felt a sense of unimportance after the meeting.
معنی(example):
بیاهمیتی این کار آن را آسان میکرد که نادیده گرفته شود.
مثال:
The unimportance of the task made it easy to overlook.
معنی فارسی کلمه unimportance
:
عدم اهمیت، حالتی که چیزی ارزش یا تأثیر معنیداری نداشته باشد.