معنی فارسی uninitiated
B1 /ʌnɪnˈɪʃi.eɪtɪd/ناشناخته به موضوع یا عمل خاصی، به ویژه در مواردی که نیاز به تجربه یا دانش قبلی دارد.
Not having knowledge or experience in a particular area.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not having been initiated.
معنی(adjective):
Of a person, not having the special knowledge of a particular group.
مثال:
His jargon-filled talk was gibberish to the uninitiated, but clear and concise to practitioners.
example
معنی(example):
افراد ناآشنا ممکن است مراسم را گیج کننده بیابند.
مثال:
The uninitiated may find the ritual confusing.
معنی(example):
او در پیچیدگی‌های موضوع ناآشنا بود.
مثال:
He was uninitiated in the complexities of the topic.
معنی فارسی کلمه uninitiated
:
ناشناخته به موضوع یا عمل خاصی، به ویژه در مواردی که نیاز به تجربه یا دانش قبلی دارد.
