معنی فارسی uninstructed
B1بی‌خبر، اشاره به فردی که آموزش یا راهنمایی لازم را دریافت نکرده.
Not given guidance or instruction.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not instructed
معنی(adjective):
Uneducated
مثال:
the uninstructed poor
example
معنی(example):
او در روش‌های این حرفه بی‌خبر است.
مثال:
She is uninstructed in the ways of the trade.
معنی(example):
یک کارمند بی‌خبر ممکن است در انجام وظایف خود دچار مشکل شود.
مثال:
An uninstructed employee may struggle with the tasks.
معنی فارسی کلمه uninstructed
:
بی‌خبر، اشاره به فردی که آموزش یا راهنمایی لازم را دریافت نکرده.
