معنی فارسی uninsured
B1بیدرخواست بیمه، به وضعیت فردی اشاره دارد که تحت پوشش بیمه قرار ندارد.
Not covered by insurance.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
One who is not insured.
adjective
معنی(adjective):
Not insured; not having insurance.
example
معنی(example):
او در حال رانندگی با یک وسیله نقلیه uninsured بود.
مثال:
He was driving an uninsured vehicle.
معنی(example):
بسیاری از مردم در کشور برای مراقبتهای بهداشتی uninsured هستند.
مثال:
Many people in the country are uninsured for health care.
معنی فارسی کلمه uninsured
:
بیدرخواست بیمه، به وضعیت فردی اشاره دارد که تحت پوشش بیمه قرار ندارد.