معنی فارسی uniting
B1متحد کردن به فرآیند جمع کردن یا یکجا کردن افراد یا گروه‌ها برای دستیابی به یک هدف مشترک اطلاق می‌شود.
The action of coming together or combining different entities into a single group.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To bring together as one.
مثال:
I hope this song can unite people from all different cultures.
معنی(verb):
To come together as one.
مثال:
If we want to win, we will need to unite.
noun
معنی(noun):
The act by which things are united; the formation of a union.
example
معنی(example):
متحد کردن فرهنگ‌های مختلف می‌تواند یک جامعه را غنی‌تر کند.
مثال:
Uniting different cultures can enrich a community.
معنی(example):
متحد کردن مردم برای یک هدف مشترک می‌تواند به تغییرات مثبت منجر شود.
مثال:
Uniting people for a common cause can lead to positive change.
معنی فارسی کلمه uniting
:
متحد کردن به فرآیند جمع کردن یا یکجا کردن افراد یا گروه‌ها برای دستیابی به یک هدف مشترک اطلاق می‌شود.
