معنی فارسی unknowledgable

B1

شرح ناتوانی در داشتن اطلاعات یا دانش کافی درباره یک موضوع خاص.

Describing a state of having insufficient knowledge or information about a specific topic.

example
معنی(example):

او در مورد موضوع مطروحه احساس ناآگاهی کرد.

مثال:

He felt unknowledgable about the topic at hand.

معنی(example):

برخی موضوعات می‌توانند حتی تحصیل‌کرده‌ترین‌ها را هم ناآگاه احساس کنند.

مثال:

Some subjects can make even the most educated feel unknowledgable.

معنی فارسی کلمه unknowledgable

: معنی unknowledgable به فارسی

شرح ناتوانی در داشتن اطلاعات یا دانش کافی درباره یک موضوع خاص.