معنی فارسی unlived-in

B1

کلمه‌ای برای توصیف مکانی که هیچ‌کس در آن زندگی نکرده‌است.

Describes a place or property that has not been lived in.

example
معنی(example):

این خانه احساس سردی می‌کرد زیرا برای سال‌ها خالی بود.

مثال:

The house felt cold because it was unlived-in for many years.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند آپارتمان خالی را قبل از اجاره بازسازی کنند.

مثال:

They decided to renovate the unlived-in apartment before renting it out.

معنی فارسی کلمه unlived-in

: معنی unlived-in به فارسی

کلمه‌ای برای توصیف مکانی که هیچ‌کس در آن زندگی نکرده‌است.