معنی فارسی unmilled

B1

به موادی اشاره دارد که هنوز آسیاب نشده‌اند و به حالت طبیعی خود باقی مانده‌اند.

Not ground or processed; retaining the original form.

adjective
معنی(adjective):

Not milled.

example
معنی(example):

غله غیرآرد شده طعم‌های طبیعی خود را حفظ کرده بود.

مثال:

The unmilled grain retained its natural flavors.

معنی(example):

استفاده از برنج غیرآرد شده می‌تواند بافتی به غذای شما اضافه کند.

مثال:

Using unmilled rice can add texture to your dish.

معنی فارسی کلمه unmilled

: معنی unmilled به فارسی

به موادی اشاره دارد که هنوز آسیاب نشده‌اند و به حالت طبیعی خود باقی مانده‌اند.