معنی فارسی unobjectionable
B2غیرقابل اعتراض، چیزی که قابل ایراد نیست یا نمی‌توان به آن اعتراض کرد.
Not likely to arouse objections; acceptable.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not objectionable; not causing any objection.
example
معنی(example):
نظرات او غیرقابل اعتراض در نظر گرفته شد.
مثال:
His comments were considered unobjectionable.
معنی(example):
این پیشنهاد برای همه حاضر در جلسه غیرقابل اعتراض بود.
مثال:
The proposal was unobjectionable to everyone in the meeting.
معنی فارسی کلمه unobjectionable
:
غیرقابل اعتراض، چیزی که قابل ایراد نیست یا نمی‌توان به آن اعتراض کرد.
