معنی فارسی unpretending

B2

غیر خودنمایی، به چهره و حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا شیء تلاش نمی‌کند تا بیشتر از آنچه هست به نظر برسد.

Modest and genuine; not trying to impress.

adjective
معنی(adjective):

Unpretentious, real, genuine

example
معنی(example):

رستوران جاذبه‌ای بی‌آلایش داشت که محلی‌ها را جذب می‌کرد.

مثال:

The restaurant had an unpretending charm that attracted locals.

معنی(example):

طرز رفتار بی‌آلایش او باعث می‌شد همه احساس راحتی کنند.

مثال:

Her unpretending demeanor made everyone feel comfortable.

معنی فارسی کلمه unpretending

: معنی unpretending به فارسی

غیر خودنمایی، به چهره و حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا شیء تلاش نمی‌کند تا بیشتر از آنچه هست به نظر برسد.