معنی فارسی unproclaimed

B1

به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک شخص یا ویژگی به طور رسمی تعیین نشده است.

Refers to a state in which a person or characteristic has not been officially declared.

adjective
معنی(adjective):

Not proclaimed; unannounced.

example
معنی(example):

او یک رهبر بی‌ادعا در گروه باقی ماند.

مثال:

He remained an unproclaimed leader within the group.

معنی(example):

استعدادهای بی‌ادعای او تنها پس از این رویداد شناسایی شد.

مثال:

Her unproclaimed talents were recognized only after the event.

معنی فارسی کلمه unproclaimed

: معنی unproclaimed به فارسی

به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک شخص یا ویژگی به طور رسمی تعیین نشده است.