معنی فارسی unprotesting
B1بیاعتراض به حالتی اطلاق میشود که فرد احساس نارضایتی خود را ابراز نمیکند.
Not expressing or showing discontent.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not protesting; compliant, docile.
example
معنی(example):
او در آنجا نشسته بود و اعتراضی نکرد، حتی زمانی که با آنها مخالف بود.
مثال:
She sat there, unprotesting, even when they disagreed.
معنی(example):
جمعیت با وجود تغییرات، بیاعتراض باقی ماند.
مثال:
The crowd remained unprotesting despite the changes.
معنی فارسی کلمه unprotesting
:
بیاعتراض به حالتی اطلاق میشود که فرد احساس نارضایتی خود را ابراز نمیکند.