معنی فارسی unreconciled

B1

به معنای عدم آشتی یا برقراری توافق بعد از یک درگیری یا اختلاف نظر.

Not reconciled; not brought into agreement or harmony.

adjective
معنی(adjective):

Not reconciled

معنی(adjective):

Inconsistent

example
معنی(example):

دو دوست بعد از مشاجره خود بی‌توافق باقی ماندند.

مثال:

The two friends remained unreconciled after their argument.

معنی(example):

احساسات بی‌توافق او در مورد وضعیت او را نگران می‌کرد.

مثال:

Her unreconciled feelings about the situation troubled her.

معنی فارسی کلمه unreconciled

: معنی unreconciled به فارسی

به معنای عدم آشتی یا برقراری توافق بعد از یک درگیری یا اختلاف نظر.