معنی فارسی unreformed
B1اصلاحنشده به کسی یا چیزی اطلاق میشود که بدون تغییر باقی مانده است و معمولا به معنای عدم بهبودی یا انطباق با معیارهای جدید است.
Not changed or improved; still retaining undesirable characteristics.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not reformed
example
معنی(example):
او یک مجرم اصلاحنشده است که به شکستن قانون ادامه میدهد.
مثال:
He is an unreformed criminal who continues to break the law.
معنی(example):
سیاست مالیات اصلاحنشده به اقتصاد کمک نکرد.
مثال:
The unreformed tax policy did not help the economy.
معنی فارسی کلمه unreformed
:
اصلاحنشده به کسی یا چیزی اطلاق میشود که بدون تغییر باقی مانده است و معمولا به معنای عدم بهبودی یا انطباق با معیارهای جدید است.