معنی فارسی unreservedly
B2بدون قید و شرط، به معنای کامل و بدون هیچ تردید یا محدودیتی.
In a manner that is open and without any reservations; completely.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an unreserved manner; showing emotion or lack of restraint.
example
معنی(example):
او بدون قید و شرط از تصمیم او حمایت کرد.
مثال:
She unreservedly supported his decision.
معنی(example):
او بدون هیچ گونه قید و شرطی درباره احساساتش صحبت کرد.
مثال:
He spoke unreservedly about his feelings.
معنی فارسی کلمه unreservedly
:
بدون قید و شرط، به معنای کامل و بدون هیچ تردید یا محدودیتی.
