معنی فارسی unscratched

B1

اصطلاحی است برای توصیف شیء که در اثر استفاده یا تصادف آسیب نبیند و آسیبی به آن نرسد.

Not marked or damaged by scratching

adjective
معنی(adjective):

Not scratched

example
معنی(example):

ماشین بی‌برنامه بود و هیچ خشی نداشت.

مثال:

The car was unscheduled and had no scratches at all.

معنی(example):

تلفن جدید او بعد از افتادن هیچ خشی نداشت.

مثال:

Her new phone remained unscratched after the fall.

معنی فارسی کلمه unscratched

: معنی unscratched به فارسی

اصطلاحی است برای توصیف شیء که در اثر استفاده یا تصادف آسیب نبیند و آسیبی به آن نرسد.