معنی فارسی unseparated

B1

غیرجداشده، به معنای عدم تفکیک یا جدایی از چیزی.

Not separated; kept together.

adjective
معنی(adjective):

Not separated.

example
معنی(example):

خانواده در طول تمام سختی‌ها بدون جدایی مانده است.

مثال:

The family has remained unseparated through all the difficulties.

معنی(example):

آنها اطمینان حاصل کردند که حیوانات خانگی‌شان در طول جابه‌جایی جدا نشوند.

مثال:

They made sure their pets were unseparated during the move.

معنی فارسی کلمه unseparated

: معنی unseparated به فارسی

غیرجداشده، به معنای عدم تفکیک یا جدایی از چیزی.