معنی فارسی unstated

B2

بیان نشده، به مواردی اشاره دارد که به وضوح توضیح یا بیان نشده‌اند.

Not explicitly stated or declared; implied rather than directly expressed.

adjective
معنی(adjective):

Not explicitly stated; unspoken.

example
معنی(example):

دلایل غیبت او بیان نشده بودند.

مثال:

The reasons for his absence were unstated.

معنی(example):

او نگرانی‌های بیانی نشده‌ای درباره پروژه داشت.

مثال:

She had some unstated concerns about the project.

معنی فارسی کلمه unstated

: معنی unstated به فارسی

بیان نشده، به مواردی اشاره دارد که به وضوح توضیح یا بیان نشده‌اند.