معنی فارسی unstrapped

B1

بدون بند یا شل شده، حالتی که اشیاء دیگر به طوری محکم بسته نشده‌اند و ممکن است به راحتی جدا شوند.

The state of having had straps or fastenings released or removed.

verb
معنی(verb):

To loosen or remove the straps from (something).

adjective
معنی(adjective):

Not strapped.

example
معنی(example):

اشیاء بدون بند به زمین افتادند.

مثال:

The unstrapped items fell to the floor.

معنی(example):

او از ماشین بدون بند دور شد.

مثال:

He walked away from the unstrapped car.

معنی فارسی کلمه unstrapped

: معنی unstrapped به فارسی

بدون بند یا شل شده، حالتی که اشیاء دیگر به طوری محکم بسته نشده‌اند و ممکن است به راحتی جدا شوند.