معنی فارسی unstringed
B1بدون رشته، اشاره به چیزی که رشته یا زنجیره آن قطع شده است.
Not having strings or cords attached.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not stringed.
example
معنی(example):
یک ساز بدون رشته نمیتواند موسیقی تولید کند.
مثال:
An unstringed instrument cannot produce music.
معنی(example):
او در اتاق زیرشیروانی، بادبادک بدون رشته را پیدا کرد.
مثال:
He found the unstringed kite in the attic.
معنی فارسی کلمه unstringed
:
بدون رشته، اشاره به چیزی که رشته یا زنجیره آن قطع شده است.