معنی فارسی unsuccessfully

B1

به طور ناموفق، به معنای تلاش برای انجام کاری که نتیجه نداد.

In a manner that does not achieve success.

adverb
معنی(adverb):

Not successfully; without success; to no avail.

example
معنی(example):

او تلاش ناموفق کرد تا کامپیوتر را تعمیر کند.

مثال:

He tried unsuccessfully to fix the computer.

معنی(example):

آنها تلاش ناموفق کردند تا هیئت را متقاعد کنند.

مثال:

They attempted unsuccessfully to convince the board.

معنی فارسی کلمه unsuccessfully

: معنی unsuccessfully به فارسی

به طور ناموفق، به معنای تلاش برای انجام کاری که نتیجه نداد.