معنی فارسی unsworn

B1

غیر قسم خورده، به شواهد یا بیانیه‌هایی اشاره دارد که با قسم تایید نشده‌اند.

Not sworn; not having taken an oath or given a formal pledge.

adjective
معنی(adjective):

Not sworn

example
معنی(example):

او یک بیانیه غیرقابل قسم به پلیس داد.

مثال:

He made an unsworn statement to the police.

معنی(example):

شهادت او غیرقابل قسم بود، اما هنوز هم مهم بود.

مثال:

Her testimony was unsworn, but still important.

معنی فارسی کلمه unsworn

: معنی unsworn به فارسی

غیر قسم خورده، به شواهد یا بیانیه‌هایی اشاره دارد که با قسم تایید نشده‌اند.