معنی فارسی unthrones

B1

برکنار کردن یا از تخت پایین آوردن یک پادشاه یا مقام بالا.

To remove someone from a position of power or authority.

verb
معنی(verb):

To dethrone.

example
معنی(example):

انقلاب دیکتاتور را برکنار می‌کند.

مثال:

The revolution unthrones the dictator.

معنی(example):

آنها قصد دارند سال آینده رهبران فاسد را برکنار کنند.

مثال:

They plan to unthrone the corrupt leaders next year.

معنی فارسی کلمه unthrones

: معنی unthrones به فارسی

برکنار کردن یا از تخت پایین آوردن یک پادشاه یا مقام بالا.