معنی فارسی untrodden
B1نافروده، جایی که قبلاً توسط کسی پا گذاشته نشده است.
Not walked on or traversed.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That has never been trod upon; unexplored, unspoiled.
معنی(adjective):
Of a person: undefeated.
example
معنی(example):
آنها به کاوش در مسیرهای نافروده جنگل پرداختند.
مثال:
They explored the untrodden paths of the forest.
معنی(example):
کوه با برف نافروده پوشیده شده بود.
مثال:
The mountain was covered with untrodden snow.
معنی فارسی کلمه untrodden
:
نافروده، جایی که قبلاً توسط کسی پا گذاشته نشده است.
