معنی فارسی unwedded
B1به فردی اشاره دارد که هنوز ازدواج نکرده است و از روابط رسمی یا قانونی در این زمینه دوری میکند.
Referring to someone who is not married, often implying independence.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not wedded.
معنی(adjective):
Not united together; poorly matched or discordant.
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت بیهمسر بماند و روی شغلش تمرکز کند.
مثال:
She chose to remain unwedded and focus on her career.
معنی(example):
افراد بیهمسر معمولاً آزادی بیشتری برای سفر دارند.
مثال:
Unwedded individuals often have more freedom to travel.
معنی فارسی کلمه unwedded
:
به فردی اشاره دارد که هنوز ازدواج نکرده است و از روابط رسمی یا قانونی در این زمینه دوری میکند.