معنی فارسی up to one's neck in

B1

درگیر بودن شدیدا یا به شدت در چیزی.

Heavily involved or entangled in a situation.

example
معنی(example):

این هفته تا گردنم در تکالیف هستم.

مثال:

I'm up to my neck in homework this week.

معنی(example):

آنها تا گردنشان در آماده‌سازی برای رویداد هستند.

مثال:

They are up to their necks in preparations for the event.

معنی فارسی کلمه up to one's neck in

:

درگیر بودن شدیدا یا به شدت در چیزی.