معنی فارسی upflung
B1به معنی پرتاب کردن یا بلند کردن چیزی به بالا به طور ناگهانی.
To throw or raise something upward suddenly.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Flung or thrown up.
example
معنی(example):
کودک به شوق دستهایش را به سمت بالا پرتاب کرد وقتی آتشبازی را دید.
مثال:
The child upflung his arms in excitement when he saw the fireworks.
معنی(example):
او پنجره را به سمت بالا پرتاب کرد تا هوای تازه وارد شود.
مثال:
She upflung the window to let in the fresh air.
معنی فارسی کلمه upflung
:
به معنی پرتاب کردن یا بلند کردن چیزی به بالا به طور ناگهانی.