معنی فارسی uphaul

B1

عملیه بالا کشیدن یا جابجایی چیز سنگین.

The act of hauling something up, often with effort.

verb
معنی(verb):

To haul upwards.

example
معنی(example):

بالا کشیدن کشتی خراب شده چندین ساعت طول کشید.

مثال:

The uphaul of the wrecked ship took several hours.

معنی(example):

آنها برنامه‌ریزی کردند تا ماشین‌آلات قدیمی را برای جایگزینی بالا بکشند.

مثال:

They planned to uphaul the old machinery for replacements.

معنی فارسی کلمه uphaul

: معنی uphaul به فارسی

عملیه بالا کشیدن یا جابجایی چیز سنگین.