معنی فارسی usage
B1 /ˈjuːsɪd͡ʒ/استفاده، عملی که در آن چیزی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد یا به کار گرفته می‌شود.
The act of using something, or the fact of being used.
- noun
noun
معنی(noun):
The manner or the amount of using; use.
معنی(noun):
Habit or accepted practice.
معنی(noun):
The ways and contexts in which spoken and written words are used, determined by a lexicographer's intuition or from corpus analysis.
معنی(noun):
The treatment of someone or something.
example
معنی(example):
استفاده از تلفن‌های هوشمند به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
مثال:
The usage of smartphones has increased significantly.
معنی(example):
او نحوه استفاده از نرم‌افزار را به تفصیل توضیح داد.
مثال:
He explained the usage of the software in detail.
معنی فارسی کلمه usage
:
استفاده، عملی که در آن چیزی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد یا به کار گرفته می‌شود.
