معنی فارسی vacay
B1 /ˈveɪkeɪ/تعطیلات یا دوری از کار برای تفریح و استراحت.
A colloquial term for vacation.
- noun
noun
معنی(noun):
A vacation.
example
معنی(example):
ما یک تعطیلات به کوهها را برای این تابستان برنامهریزی کردیم.
مثال:
We planned a vacay to the mountains this summer.
معنی(example):
نمیتوانم برای تعطیلاتمان در ماه آینده صبر کنم!
مثال:
I can't wait for our vacay next month!
معنی فارسی کلمه vacay
:
تعطیلات یا دوری از کار برای تفریح و استراحت.