معنی فارسی vanishing
B1ناپدیر شدن، فرایند ناپدید شدن یا کاهش حضور چیزی در یک مکان.
The process of disappearing or the condition of being lost.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To become invisible or to move out of view unnoticed.
معنی(verb):
To become equal to zero.
مثال:
The function f(x)=x^2 vanishes at x=0.
معنی(verb):
To disappear; to kidnap
adjective
معنی(adjective):
That vanishes.
example
معنی(example):
نقطه ناپدید شدن در هنر عمق را در یک نقاشی ایجاد می‌کند.
مثال:
The vanishing point in art creates depth in a painting.
معنی(example):
عمل ناپدید شدن تماشاگران را شگفت‌زده کرد.
مثال:
The vanishing act left the audience in awe.
معنی فارسی کلمه vanishing
:
ناپدیر شدن، فرایند ناپدید شدن یا کاهش حضور چیزی در یک مکان.
