معنی فارسی verbiage

B2 /ˈvɜː(ɹ).bi.ɪdʒ/

کلمات و عبارات اضافی، به خصوص در نوشتن، که موجب پیچیدگی غیرضروری می‌شوند.

Excessive use of words; verbosity.

noun
معنی(noun):

Overabundance of words.

معنی(noun):

The manner in which something is expressed in words.

مثال:

Bureaucratic verbiage.

example
معنی(example):

گزارش پر از کلمات اضافی بود.

مثال:

The report was full of unnecessary verbiage.

معنی(example):

در نوشتن خود از کلمات اضافی اجتناب کنید تا آن را واضح‌تر کنید.

مثال:

Avoid verbiage in your writing to make it clearer.

معنی فارسی کلمه verbiage

: معنی verbiage به فارسی

کلمات و عبارات اضافی، به خصوص در نوشتن، که موجب پیچیدگی غیرضروری می‌شوند.