معنی فارسی verkrampte
B2دچار گرفتگی، آشفتگی یا تنش در رفتار یا حالت.
Constricted or tense, often describing a physical or emotional state.
- noun
noun
معنی(noun):
A person with a verkramp political attitude.
example
معنی(example):
او در طول جلسه یک حالت تنشزده داشت.
مثال:
He had a verkrampte expression during the meeting.
معنی(example):
موضع او هنگام بحث درباره مسئله تنشزده بود.
مثال:
Her stance was verkrampte when discussing the issue.
معنی فارسی کلمه verkrampte
:
دچار گرفتگی، آشفتگی یا تنش در رفتار یا حالت.
