معنی فارسی vermiculture
B2عمل پرورش کرم‌های خاکی به منظور استفاده از آن‌ها در تولید کمپوست.
The cultivation of earthworms to recycle organic waste.
- noun
noun
معنی(noun):
The keeping of worms, for example for commercial or horticultural reasons.
example
معنی(example):
ورمیکولچر عمل پرورش کرم‌های خاکی برای کمپوست‌سازی است.
مثال:
Vermiculture is the practice of raising earthworms for composting.
معنی(example):
او یک پروژه ورمیکولچر برای بازیافت زباله‌ها آغاز کرد.
مثال:
He started a vermiculture project to recycle waste.
معنی فارسی کلمه vermiculture
:
عمل پرورش کرم‌های خاکی به منظور استفاده از آن‌ها در تولید کمپوست.
