معنی فارسی verminated

B1

عبارتی است که به وضعیت یا عمل از بین بردن جانوران آفت اشاره دارد.

Having been treated or managed to eliminate vermin.

verb
معنی(verb):

To breed vermin.

مثال:

That old dog just doesn't do much anymore; he mostly masticates and verminates.

example
معنی(example):

این منطقه برای نابود کردن موش‌ها و رت‌ها آفت زدایی شد.

مثال:

The area was verminated to eradicate mice and rats.

معنی(example):

آنها دریافتند که ساختمان قبل از ورود آنها آفت‌زدایی شده بود.

مثال:

They found that the building had been verminated before they moved in.

معنی فارسی کلمه verminated

: معنی verminated به فارسی

عبارتی است که به وضعیت یا عمل از بین بردن جانوران آفت اشاره دارد.