معنی فارسی vibing
B1احساس ارتباط و هماهنگی با محیط یا دیگران، معمولاً در زمینه موزیک یا مهمانی.
Enjoying a situation or music, feeling a good connection with others or the atmosphere.
- verb
verb
معنی(verb):
To stimulate with a vibrator.
معنی(verb):
To relax and enjoy oneself.
معنی(verb):
To agree.
معنی(verb):
To get along; to hit it off.
example
معنی(example):
ما تمام شب به موسیقی هماهنگ بودیم.
مثال:
We were vibing to the music all night long.
معنی(example):
هماهنگ بودن با دوستان آخر هفته را کامل می‌کند.
مثال:
Vibing with friends makes the weekend complete.
معنی فارسی کلمه vibing
:
احساس ارتباط و هماهنگی با محیط یا دیگران، معمولاً در زمینه موزیک یا مهمانی.
