معنی فارسی victimless
B2جرم یا عمل خلافی که در آن هیچ‌کس نسب به آن آسیب نمی‌بیند.
Referring to acts that do not directly harm any individual.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Without a victim.
مثال:
He said that prostitution, drug trafficking, and gambling were victimless crimes.
example
معنی(example):
این جرم به عنوان بدون قربانی در نظر گرفته شد زیرا هیچ‌کس آسیب ندیده بود.
مثال:
The crime was considered victimless because no one was harmed.
معنی(example):
بسیاری استدلال می‌کنند که جرایم بدون قربانی نباید مجازات شوند.
مثال:
Many argue that victimless crimes should not be punished.
معنی فارسی کلمه victimless
:
جرم یا عمل خلافی که در آن هیچ‌کس نسب به آن آسیب نمی‌بیند.
