معنی فارسی vignetted

B2

ونیت شده، به حالتی اشاره دارد که در آن لبه‌های تصویر یا فیلم تار می‌شود تا بر روی مرکز توجه تأکید بیشتری شود.

Referring to a photographic technique where the corners of the image are darkened to focus on the main subject.

verb
معنی(verb):

To make, as an engraving or a photograph, with a border or edge gradually fading away.

example
معنی(example):

عکس به صورت ونیته‌شده بود و بیشتر بر روی سوژه در مرکز تمرکز داشت.

مثال:

The photograph was vignetted, focusing more on the subject in the center.

معنی(example):

او ویدیو را ویرایش کرد تا به صورت ونیته‌شده باشد و لبه‌های نرم‌تری در اطراف بخش‌های مهم ایجاد کند.

مثال:

She edited the video to be vignetted, creating a soft edge around the important parts.

معنی فارسی کلمه vignetted

: معنی vignetted به فارسی

ونیت شده، به حالتی اشاره دارد که در آن لبه‌های تصویر یا فیلم تار می‌شود تا بر روی مرکز توجه تأکید بیشتری شود.