معنی فارسی villainy

B2

اعمال و کارهای شرورانه و بد، به ویژه در زمینه‌های داستانی.

The quality of being a villain; wicked behavior.

noun
معنی(noun):

Evil or wicked character or behaviour.

معنی(noun):

A wicked or treacherous act.

example
معنی(example):

داستان پر از اعمال شرارت بود.

مثال:

The story was filled with acts of villainy.

معنی(example):

او به خاطر شرارت‌هایش در پادشاهی معروف بود.

مثال:

He was known for his villainy in the kingdom.

معنی فارسی کلمه villainy

: معنی villainy به فارسی

اعمال و کارهای شرورانه و بد، به ویژه در زمینه‌های داستانی.