معنی فارسی vivisecting
C1عملی که به مطالعه ساختار درونی موجودات زنده از طریق برداشت زنده و تحلیل بافتشان پرداخته میشود.
The act of performing surgery on a living organism for the purpose of experimentation or research.
- verb
verb
معنی(verb):
To perform vivisection upon; to dissect alive.
example
معنی(example):
زندهاجامهزدن یک عمل بحثبرانگیز در تحقیقات علمی است.
مثال:
Vivisecting is a controversial practice in scientific research.
معنی(example):
اخلاقیات زندهاجامهزدن حیوانات به شدت مورد بحث قرار میگیرد.
مثال:
The ethics of vivisecting animals is widely debated.
معنی فارسی کلمه vivisecting
:
عملی که به مطالعه ساختار درونی موجودات زنده از طریق برداشت زنده و تحلیل بافتشان پرداخته میشود.