معنی فارسی wackier
B1دیوانهوارتر، صفتی برای توصیف چیزی که از نظر عقل و منطق غیرمعمول و عجیب است.
More eccentric or crazy compared to something else.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Zany; eccentric
example
معنی(example):
این فیلم از فیلم قبلی که دیدیم دیوانهوارتر است.
مثال:
This movie is wackier than the last one we saw.
معنی(example):
ایدههای او هر چه بیشتر صحبت میکند، دیوانهوارتر میشوند.
مثال:
His ideas get wackier as he talks more.
معنی فارسی کلمه wackier
:
دیوانهوارتر، صفتی برای توصیف چیزی که از نظر عقل و منطق غیرمعمول و عجیب است.