معنی فارسی waggled
A2تکان دادن چیزی به صورت سریع و نرم، به عنوان مثال دم یک حیوان یا انگشت یک فرد.
To move or cause to move in a quick, irregular motion.
- verb
verb
معنی(verb):
To move (something) with short, quick motions; to wobble.
معنی(verb):
To reel, sway, or move from side to side; to move with a wagging motion; to waddle.
example
معنی(example):
سگ کوچولو با خوشحالی دمش را تکان داد.
مثال:
The puppy wagged its tail happily.
معنی(example):
او انگشتش را تکان داد تا توجه را جلب کند.
مثال:
He waggled his finger to get attention.
معنی فارسی کلمه waggled
:
تکان دادن چیزی به صورت سریع و نرم، به عنوان مثال دم یک حیوان یا انگشت یک فرد.