معنی فارسی wanted

B1 [ˈwɑntʰɪd]

فعل گذشته 'want' که به خواسته‌های گذشته یک فرد اشاره دارد.

The past tense of 'want', indicating a desire that existed previously.

verb
adjective

Wanted یعنی چه؟

کلمه‌ی wanted شکل گذشته‌ی فعل want به معنی "خواستن" است. همچنین به عنوان صفت (adjective) هم استفاده می‌شود و معنی "تحت تعقیب" یا "مطلوب" می‌دهد.

Wanted = خواست / خواسته شده / تحت تعقیب / مطلوب

تلفظ کلمه

/ˈwɒn.tɪd/ (بریتانیا)
/ˈwɑːn.tɪd/ (آمریکا)

نقش‌های گرامری

نقش	کاربرد	مثال
فعل گذشته (past tense)	شکل گذشته‌ی want	She wanted to leave early.
صفت (adjective)	مطلوب یا تحت تعقیب	He is a wanted criminal.

مثال‌های کاربردی با ترجمه

به عنوان فعل گذشته:

I wanted to help you.
→ می‌خواستم بهت کمک کنم.
She wanted a new phone for her birthday.
→ او برای تولدش یک گوشی جدید می‌خواست.

به عنوان صفت:

He is a wanted man.
→ او یک فرد تحت تعقیب است.
That actor is highly wanted in Hollywood.
→ آن بازیگر در هالیوود بسیار پرطرفدار است.

مترادف‌های کاربردی

کلمه	معنی
desired	مطلوب، مورد نظر
needed	مورد نیاز
sought	جستجو شده، خواسته شده
hunted	تحت تعقیب

تفاوت want و wanted

عبارت	زمان	معنی
want	حال ساده	می‌خواهد
wanted	گذشته ساده	می‌خواست

نکات مهم

Wanted در ساختار زمان گذشته ساده با فاعل‌ها به کار می‌رود:

I wanted / She wanted / They wanted
در تابلوهای تحت تعقیب پلیس یا پوسترهای فیلم، often seen as:

WANTED: Dead or Alive
→ تحت تعقیب: زنده یا مرده

تمرین برای زبان‌آموز

جمله بساز:
He wanted to travel the world.
→ او می‌خواست دور دنیا سفر کند.

منفی کن:
He didn’t want to travel the world.
→ او نمی‌خواست دور دنیا سفر کند.

verb

معنی(verb):

To wish for or desire (something); to feel a need or desire for; to crave or demand.

مثال:

What do you want to eat? I want you to leave. I never wanted to go back to live with my mother.

معنی(verb):

(in particular) To wish, desire or demand to see, have the presence of or do business with.

مثال:

Danish police want him for embezzlement.

معنی(verb):

To desire (to experience desire); to wish.

مثال:

You can leave if you want.

معنی(verb):

(usually second person, often future tense) To be advised to do something (compare should, ought).

مثال:

You’ll want to repeat this three or four times to get the best result.

معنی(verb):

(now colloquial) To lack and be in need of or require (something, such as a noun or verbal noun).

مثال:

That chair wants fixing.

معنی(verb):

(now rare) To have occasion for (something requisite or useful); to require or need.

معنی(verb):

To be lacking or deficient or absent.

مثال:

There was something wanting in the play.

معنی(verb):

To be in a state of destitution; to be needy; to lack.

مثال:

The paupers desperately want.

معنی(verb):

To lack and be without, to not have (something).

مثال:

She wanted anything she needed.

معنی(verb):

(by extension) To lack and (be able to) do without.

adjective

معنی(adjective):

Wished for; desired; sought

معنی(adjective):

Subject to immediate detainment by law enforcement authorities on sight.

example

معنی(example):

او می‌خواست مادربزرگش را ببیند اما به دلیل وضعیت جوی نمی‌توانست.

مثال:

She wanted to visit her grandmother but couldn’t due to the weather.

معنی(example):

پلیس به دنبال اطلاعاتی درباره فرد گمشده بود.

مثال:

The police wanted information about the missing person.

معنی فارسی کلمه wanted

فعل گذشته 'want' که به خواسته‌های گذشته یک فرد اشاره دارد.

معنی فارسی wanted

Wanted یعنی چه؟

تلفظ کلمه

نقش‌های گرامری

به عنوان فعل گذشته:

به عنوان صفت:

مترادف‌های کاربردی

نکات مهم

تمرین برای زبان‌آموز

معنی فارسی کلمه wanted

اپلیکیشن انگلیش آکادمی