معنی فارسی warnings
B2نشانگرهایی که برای در نظر گرفتن خطرات یا مشکلات احتمالی به کاربران داده می‌شود.
Statements or indications alerting someone to potential danger or problems.
- noun
noun
معنی(noun):
The action of the verb warn; an instance of warning someone.
معنی(noun):
Something spoken or written that is intended to warn.
مثال:
The boss gave him a warning that he would be fired if he did not desist from his behaviour.
example
معنی(example):
محصول با چندین هشدار درباره نحوه استفاده همراه بود.
مثال:
The product came with several warnings about its use.
معنی(example):
او هشدارهایی از مدیر درباره رفتار خود دریافت کرد.
مثال:
He received warnings from the manager about his behavior.
معنی فارسی کلمه warnings
:
نشانگرهایی که برای در نظر گرفتن خطرات یا مشکلات احتمالی به کاربران داده می‌شود.
