معنی فارسی warring
B1در حال جنگ، به وضعیتی اشاره دارد که در آن دو یا چند طرف در حال نبرد یا خصومت با یکدیگر هستند.
Engaged in conflict, especially in a military sense.
- verb
- noun
- adjective
verb
معنی(verb):
To engage in conflict (may be followed by "with" to specify the foe).
معنی(verb):
To carry on, as a contest; to wage.
noun
معنی(noun):
The act of engaging in war or conflict.
adjective
معنی(adjective):
Engaged in war; belligerent
example
معنی(example):
این دو کشور بر سر سرزمین درحال جنگ هستند.
مثال:
The two countries are warring over territory.
معنی(example):
جناح‌های در جنگ غالباً باعث بی‌ثباتی در یک منطقه می‌شوند.
مثال:
Warring factions often cause unrest in a region.
معنی فارسی کلمه warring
:
در حال جنگ، به وضعیتی اشاره دارد که در آن دو یا چند طرف در حال نبرد یا خصومت با یکدیگر هستند.
