معنی فارسی water levels
B1مقدار کل آب در یک مکان خاص، معمولاً در رودخانه‌ها یا دریاچه‌ها که برای مقاصد مختلف اندازه‌گیری می‌شود.
The height of water in a specific area, significant for environmental monitoring.
- noun
noun
معنی(noun):
The level of a body of water, especially when measured above a datum line
معنی(noun):
The level of the water table below ground
معنی(noun):
The waterline of a ship
معنی(noun):
An instrument to show the level by means of the surface of water in a trough, or in upright tubes connected by a pipe.
example
معنی(example):
سطح آب در رودخانه بعد از باران بالا رفت.
مثال:
The water levels in the river rose after the rain.
معنی(example):
نظارت بر سطح آب برای پیشگیری از سیلاب بسیار مهم است.
مثال:
Monitoring water levels is crucial for flood prevention.
معنی فارسی کلمه water levels
:
مقدار کل آب در یک مکان خاص، معمولاً در رودخانه‌ها یا دریاچه‌ها که برای مقاصد مختلف اندازه‌گیری می‌شود.
