معنی فارسی watertable

B1

سطحی که در آن آب در خاک یا سنگ اشباع شده است.

The boundary between the saturated zone and the unsaturated zone underground.

example
معنی(example):

سطح آب در این منطقه بعد از باران‌های سنگین به طور قابل توجهی بالا رفته است.

مثال:

The watertable in this area has risen significantly after the heavy rains.

معنی(example):

درک سطح آب برای مدیریت آب‌های زیرزمینی اهمیت دارد.

مثال:

Understanding the watertable is important for groundwater management.

معنی فارسی کلمه watertable

: معنی watertable به فارسی

سطحی که در آن آب در خاک یا سنگ اشباع شده است.