معنی فارسی waypoint

B1

نقطه‌ای مشخص در مسیر که می‌تواند به عنوان یک هدف یا مرجع عمل کند.

A reference point in a journey, often used in navigation.

noun
معنی(noun):

Any mapped reference point on a route that can be easily identified.

example
معنی(example):

جی‌پی‌اس یک نقطه راه را در مسیر ما نشان داد.

مثال:

The GPS indicated a waypoint on our route.

معنی(example):

ما در یک نقطه راه برای استراحت توقف کردیم قبل از ادامه سفر.

مثال:

We paused at a waypoint to rest before continuing our journey.

معنی فارسی کلمه waypoint

: معنی waypoint به فارسی

نقطه‌ای مشخص در مسیر که می‌تواند به عنوان یک هدف یا مرجع عمل کند.